تاریخ منظوم انقلاب و دفاع مقدس هشتمین اثر حفیظالله جلالی چالشتری و به نظم ابراهیم رحیمی پردنجانی است که چاپ اول این کتاب در سال ۱۳۹۲ با ۳ هزار نسخه چاپ شده است.
ویراستاری این اثر بر عهده علیرضا صادقیان چالشتری و طراحی جلدش نیز بر عهده وحید علیمحمدی بوده است.
انتشارات سدره المنتهی ناشر این مجموعه منظم است و به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان چهارمحال و بختیاری به چاپ رسیده است.
تنظیم کننده این اثر در مقدمه کتاب هدف از جمعآوری چنین اشعاری را آگهی جستن آیندگان از وقایعی که ریشه تاریخی دارند دانسته است.
به گفته وی: انتقال فرهنگ غنی و ارزشمند دفاع مقدس رسالتی بسیار خطیر است که وظیفه شاعر و نویسنده امروز برای ثبت وقایع دلاور مردانی که از همه چیز خود گذشتند و همچون سدی در مقابل بیگانگان قد علم کردند این است که قلم به دست گیرند و وقایع آن روزهای به یاد ماندنی را برای نسلهای آینده به ودیعه بگذارد.
در بخش دیگری از مقدمه این کتاب آمده است که مجموعه شعر (سرود حماسهها) که تاریخ منظومی است از انقلاب و دفاع مقدس حاصل ذوق سرشار شاعر گرانقدر حفیظالله جلالی چالشتری میباشد که به گفته وی برای ادای دین به شهدا، خداوند این طبع سرشار را به وی خشیده است تا از بام ایران زمین منادیگر جلوه شکوه ایثار بزرگمردان این بوم و بر باشد.
این مجموعه مشتمل بر ۱۰ هزار بیت است که در وزن حماسی و در مدتی قریب به ۱۰ سال سروده شده اشعار این مجموعه با الهام از عشق و معرفت الهی گوشهای از رشادتها و جانبازیهای شهدای این مرز و بوم را به تصویر میکشد و گاهی نگاهی نقادانه و پندآموز نیز به جامعه دارد.
این کتاب ۵۰۴ صفحه دارد و بعد پیشگفتار و مقدمه اولین شعر با عنوان «داستان به شعر حماسی» از صفحه ۲۴ آغاز شده است.
که به شرح زیر میباشد:
به نام خداوند علم و هنر
خداوند آموزگار بشر
خداوند فر خداوند نور
پدیدآور هستی و شوق و شور
بود گردش عالم از بود او
جهانی همه سرخوش از وجود او
به امرش زهر ذرهّ آید پدید
هزاران سیاه و هزاران سپید
به نامش کزو زنده گردید، خاک
دمد بر تن خاکیان روح پاک
زمین و زمان جمله سرمست او
بود چرخ گردان سردست او
ز فر و شکوهش جهان خرم است
پناه ضعیفان در این عالم است
به هر انس و جنّ است، روزی رسان بزرگی سزاوار آن مهربان
زمهرش شود هر دل خسته شد
ز قهوش رود کاخ شاهان به باد
به نامش سخنها دهم پیچ و تاب
زنم دل زعشقش به دریای آب
مرا افتخار است در زندگی
که بر درگه او کنم بندگی
بگویم همه با صراحت سخن
ز بگذشتهها در بر انجمن
ز جانبازی و همت راستان
حقیقت بگویم در این داستان
سخن گویم از انقلابی کزو
شود برملا چهرههای دو رو
نباشم ز تهدید کس بیمناک
علی گویم و سر بر آرم زخاک
به همراه یک رهبری پرتوان
کز او پیروی کرد پیر و جوان
برآمد چو خورشید این انقلاب
وطن شد به دشمن چو کوه مذاب
خمینی بر آن نام مشهور، بود
زکردار شاهان دلش دور بود
به جز یاد یزدان نبودش به دل
شد از کار او پای دشمن به گل
ز گفتار او ملت آمد به جوش
چو دریای توفنده و پر خروش
بدین گونه رهبر در آن روزگار
به همراه ملت پی کارزار
ز نامردمی بس دلی تنگ داشت
علیه پلیدی سر جنگ داشت
پی یاری دین و فرهنگ بود
گریزان ز هرگونه نیرنگ بود
اگر چه سلاحی به ظاهر نداشت کلامش محبت به هر سینه کاشت
خداوند رحمان بر او یار بود
در رحمتش سوی او میگشود
دیگر غزلهای حماسی را میتوانید در این کتاب مطالعه کنید.
بدون دیدگاه